پيام
+
وداعي تلخ، با شهر پيمبر...امروز دوشنبه 12/2/1390 و اينجا مدينه است، روز آخر ما در اين سفر به شهر پيامبر رحمت(ص) و وداع با ائمه ي بقيع، من به اتفاق دوستم علي شاکري بعد از صبحانه راهي حرم شديم و گفتيم تا بقيع بسته نشده ، برويم با ائمه ي بقيه وداعي داشته باشيم، جاي همه ي شما خالي، عجب حالي داشتيم، بعد از دعا و توسل به آستان مقدس امامان خفته در بقيع، براي همه ي ملتمسين، دعا کردم.........

منتظر بيداري
90/2/15

ساقي رضوان
ئه اينو كه ديروز زده بوديد... الان مدينه ايد بالاخره يا مكه؟
:::پوريا:::
عكسها را چطور ارزيابي مي كنيد؟
قافيه باران
آخييييييييي...تو اين لحظات پاياني مارو فراموش نفرماييد.يازهرا.
دليل راه
وداع تلخ چرا عزيزم. پيامبر را در ذهن و روح و روانت بگذار و هميشه با اين ابر مرد همراه باش.
:::پوريا:::
جدا شدن از بقيع و پيامبر از يك طرف و حوادث بقيع براي من از طرفي ديگر... بخوانيد
* هاتف *
جز تو غمهاى على را هيچ كس باور نكرد/
مىكشى بر دوش خود بارى گران را اى بقيع/
باز گو با ما، مزار كعبهي دلها كجاست/
در كجا كردى نهان آن بىنشان را اى بقيع/التماس دعا
* هاتف *
ناله هاى حضرت زهرا هنوز آيد به گوش/
از فضاى حسرت آلودِ غم افشان بقيع/
گوش ده تا گريهي زار على را بشنوى/
نيمه شبها از دل خونين و حيران بقيع/
اين حريم عشق دارد عقده ها پنهان به دل/
شعلهها سر مىكشد از جان سوزان بقيع/
خاطره هاي مدرسه
خوش به حالتون سلام ما رو هم به بقيع و شهداي اون برسونيد خوشا به سعادتتون