فی مدح مولانا العباس(ع)
در رثای مولایمان عباس(ع)
یا ابو فاضل، إن انت ابنُ أب لیس خوفٌ عندَ مَولاکَ وَ رَبّ
ای ابوفاضل، اگر تو پسر پدرت علی هستی(که هستی)، ترسی نزد مولایت حسین و پروردگارت نیست
أنتَ ذُو فَضلٍ، کَریمٍ، ذُو نَسَب کانَ حَقٌّ، أنتَ أربابُ الاَدَب
تو دارای فضل و بزرگواری، و نَسب خانوادگی هستی، حق این است که تو ارباب ادبی
صارَتِ الماءُ لَدَیکَ مُنفَعِل عَودُکَ الماءَ عَلَی الماءِ فَعِل
آب فرات نزد تو شرمنده شد، برگرداندن تو آب را روی آب، عجب کاری بود؟
کُنتَ أنتَ مُعتمَدّاً لِلنِّساء للِحُسینِ وَ الحَسن، و المُرتَضی
تو تکیه گاه زنان بودی، برای حسین و حسن و علی مرتضی هم
لیسَ مُمکِن، لِلعدُّوِ حَربُک لکِنِ الأَعداء بِقصدٍ ضَربُک
برای دشمن امکان نبرد با تو نیست، لکن قصد دارند به تو ضربه وارد کنند
أنا مَع إخوَتیَ العَونُ فَلا نَذهَبُ حَولَ مَدینَه، لا حُسَینٌ بَعدَها
من با برادرانم یاریگر حسینیم، پس به مدینه بر نمی گردیم، (مدینه ای که) حسین بعدش نباشد
قُل لَهُم ألموتُ لی کانَت مَثَل حُلوُهُ أحلَی حَلاوَه، کالعَسَل
به آنها بگو مرگ برای من مثل است، شیرینیش بیشتر از شیرینی عسل است
فَاقطَعوا أیدِیَّ فی حُبَّ الحُسیَن لا سَبیلَ لِلوفاءِ مِثلُ عَین
(ای دشمن) دستانم را قطع کنید در راه محبت حسین، راهی برای اثبات وفاداری مثل دادن چشم نیست
إنّما أعطَیتُ أعضائی وَ لَه حِینَما کانَ أبی قَد قَبّلَه
من اعضای بدنم را به او دادم، از زمانی که پدرم آنها را بوسید
کُنتُ عَبداً لِلحُسینِ عِندَ ذا وَ العَبیدُ لا یُعاصِی رَبَّها
من از آن موقع غلام حسین بودم، و بندگان نافرمانی اربابشان نمی کنند
شَجعَتی کانَت لِقومی الکِلاب وَ أبی أشجَعُ أنصارِ الشّبَاب
شجاعت من بخاطر قوم (مادرم) بنی کلاب است، و پدرم که شجاعترین جوانان انصار پیامبر بود
رُقعةُ الهاشمِ إبنُ الحسنِ عبدُ العبّاس، عظیمُ المِحَنِ
این ورق پاره ی هاشم پسر حسن است، غلامِ عباس، که محنت بزرگی دارد.
تمّ إنشائه فی 27 جمادی الاول1431 بعد العود من الکربلا
تکمیل شعر در تاریخ 22/2/1389 در بازگشت از کربلا
هاشم مالکی
.: Weblog Themes By Pichak :.